به یاد خاطرات تلخ...
سلام مامانی سلام قشنگم، فرشته ی نازم، نفسم، امیدم میدونی امشب چه شبیی علیرضا جون؟ امشب شبی که دقیقا یک ماه میشه که تو پره کشیدی و از مامان جدا شدی،،،،،،،،، وای خدایی من چه سخته، خیلی سخت الان که دارم دوباره خاطرات یون شب و مرور میکنم،،،،، اشک که توی چشمام حلقهٔ زده و بغضی توی گلوم که میخواد فریاد بزنه علیرضا جون ۱ ماهگیت مبارک::::::: :::: بذار از وقتی بگم برات فرشته ی نازم که فهمیدیم تو مریضی و باید از تو دل بکنیم..... روز ۳ شنبه ۳۱ مائ ساعت ۱۰ صبح قرار سونو داشتیم، یون روز دل توی دل منو بابای نبود که تو رو میتونیم دوباره ببینیم و صدایی قلب نازنین تو دوباره ...
نویسنده :
neda
0:50